ساعت داره به هفت صبح نزدیک میشه
تنها کار مفیدی که تو این زمان بیداری کردم شستن ظرف های مونده بود
کمتر سیگار کشیدم
احتمالا بخاطر ظرف شستنِ،با دستای خیس میشه سیگار کشید؟ نه!ولی با چشمای خیس میشه.
یادمه قبلنا که با خونوادم زندگی میکردم یه بار تو حموم سیگار کشیدم
خودم خیس بودم،حمومم خیس بود ولی سیگار خیس نشد.
امشب یکم ظرف شستم ولی نتونستم سیگار بکشم.از ترس خیس شدن
یا من خیلی سیگارو دوست دارم که نمیخوام خیس شدنش رو ببینم
یا یه احمقم که دارم به دنیای جذاب دیوونه ها وارد میشم
میدونین وقتی اومدم که امشب رو ثبت کنم میخواستم به یک "ساعت شیش و سی و هشت دقیقه،من زنده ام" بسنده کنم ولی این طواف ظرف گشتن هام باعث باز شدن راه نوشتنم شده البته نباید اون اسپری تنفسی که امروز مجبور به خریدنش شدم رو دست کم بگیریم
شاید اگه کمتر سیگار میکشیدم مجبور به خریدن اون اسپری لعنتی تو این بی پولی دم عید نمیشدم
شاید اگه اون اسپری رو نمیخریدم الان بیخیال نوشتن میشدم و میخوابیدم،البته مارا همه شب نمیبرد خواب
صبح هم باید ساعت یازده بیدار شم و این خونه رو تحویل بدم
برای شما نزدیک عیده برای من سیزده اسفنده.یه روز دیگه گذشت ولی با استرس بیشتر
نه استرس خوب نبودن کفش نو.استرس موندن تو جایی که متعلق به من نیست
حالا که دارم فکر میکنم کمتر سیگار کشیدنم ربطی به خیسی نداشت
شاید به پول همون یه نخ سیگار تو این سیزده اسفندی احتیاج دارم.
دوستم بهم میگفت "خداتو شکر کن که میتونی وقتی اعصابت خورده سیگار بکشی من یکی رو میشناسم پول نداره همین یه نخ سیگار رو هم بخره و بکشه" دوسته عزیز سلام.فکر کنم دارم به همون نقطه مبارک نزدیک میشم ولی احساس میکنم دیگه مهم نیست،همونطور که چندساله یه سیوشرت قهوه ایم با پیرهن مشکی
حالا سیگار روشن میکنم و میخوام بعدش آخرین لحظات خواب زیر یه سقف رو به بهترین شکل بگذرونم
گفتم که
با چشم خیس میشه...
