دیوانگی عارضه ای خطرناک است

از دیوانه ها فاصله بگیرید

دیوانگی عارضه ای خطرناک است

از دیوانه ها فاصله بگیرید

بی عنوان ٨

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

میشود گره ای کور شد به تمام مهملات ذهن

میتوان گره ای کور شد زندگی را،مرگ هم حتی

چندبار کور گره هایم را باز کردم؟ بی مقدار؛نزدیک به هیچ

همانگونه که بخت بیچاره ام هیچگاه خش خش برگ های پاییزی را در  ذهن لاغر طبیعت تصور نکرد و آخر مُرد.

چند سال زودتر از مرگ نوستالژیک قلب در تنی بی جان تر از شب ولی بُرّا.ولی هربار این شیب نا پیمودنی را با جان و دل آزمودم به خطا خوردمش همچنان ولی پاییز یارای ماندن ندارد!میرود و من را میگذراند بین میلیون باکتری که آلودگی اش را لبانت بر من دیکته کرد.

با آن دست هایی که انتظار مرگ را پس میزدند و حال همان دست ها دکمه قرمز انفجار را میبوسند...

قطع میکند همه چیز را،جان را،مال را، تپش را تمامی اصوات را نور را شور را شعور را ... طعم خوش عبور از برگ ریزان هفت آبان زیر نور ماه مجنون

این بالا ها و پایین ها این تکرار مکررات و این بوسه های

گرم،عجیب و دیدنی،پایبند به تمامی اصول اخلاقی که جانت قسم یکبار فقط شکستمشان آن هم برای تو بود و بس.

بعد از پاییز،بعد از هفت آبان همه روز،برایم هفت آبان بود،متصل به یک ساعت

یک ساعت بوسه

یک ساعت خنده

یک ساعت عشق

یک ساعت همدلی زیر باران،زیر چتر بنفش..آن خیابان

یادت میاید؟

خنده به اجتماع ترسو ماشین سوار ها

گریه با اشعار موسوی، زیرْ صدای نامجو

دستبند های رنگی،من یک مشکی در دست چپ...

خیابان شلوغ،دیوار ها نقاشی شده،ملتی عابر،ما خنده خنده خنده دروغ! 

تلخ،دروغ مینوشیدیم به امید مستی

دروغی بسان خیار،زشت و کریح،نامنظم و بی حیا مثل ترتیب و ترکیب موهایت با چشمان نافذت با تبر گاه نگاهت به دنبالِ آن اتومبیل ها

به خنده های پوچم

به اشک های شورم

به سفر های دورم بعد از جدایی

بعد از رهایی از ظلم ،از دروغ ،از شیوع بیماری مسری سردی 

اول زمستان یک هزار و سیصد... شمسی؛پا به پای خورشید

آفتاب اول دی.خیسی برگ ها،نوستالژی های پاشیده شده

اواخر دی ماه،بوی مرگ!مرگ بیزار از هستی و ابتدای راه،احساس موج گرفته شده تباهی،موج بلند تباهی و سایه سیاه سرما بر سرِ بی سامانمان

آنگاه تو به دنیا میایی و من،مستقیما از همان راه برخواهم گشت

به روی برگ ها

به روی خشک ترین آنها

آنقدر لگدشان میکنم که صدایی نباشد درونشان

تا دروغ گویی دیگر،در قلبِ کسی کلبه نسازد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۸
جانی مجنون